تحولات جدید در یمن با افزایش شکاف‌ها میان متجاوزان-راهبرد معاصر
راهبرد معاصر بررسی می‌کند؛

تحولات جدید در یمن با افزایش شکاف‌ها میان متجاوزان

عقب‌نشینی از الحدیده توسط متجاوزان و مزدوران وابسته به آنها اولاً بر مبنای رویکرد غافلگیری صنعاء در بازگشایی جبهه جدید در الحدیده همزمان با مأرب است. مضافاً اینکه در این راستا نباید تعارضات درون ائتلافی میان ریاض و ابوظبی را فراموش کرد و باید آن را به عنوان یک شاخص کلیدی در نظر داشت و از آن غافل نشد.
مصطفی مطهری؛ کارشناس مسائل غرب آسیا
تاریخ انتشار: ۱۷:۴۶ - ۲۵ آبان ۱۴۰۰ - 2021 November 16
کد خبر: ۱۰۹۹۹۵

تحولات جدید در یمن با افزایش شکاف‌ها میان متجاوزان سعودی

 

به گزارش راهبرد معاصر، تحولات در یمن در هفته‌ها و ماه‌های اخیر تحت تأثیر کنش‌گری‌های صنعاء به رهبری انصارالله بوده است. در واقع در زمانی که همگان چشم به آینده تحولات در مأرب دوخته بودند و منتظر آن بودند تا ببینند سرنوشت نبرد در مأرب به کجا ختم خواهد شد، دولت نجات ملی در صنعاء با بازگشایی جبهه تازه‌ای در استان الحدیده همه را غافلگیر کرد. غافلگیری در الحدیده زمانی بیشتر شد که نیروهای تحت رهبری ائتلاف سعودی که مناطقی در این استان راهبردی را در سیطره و تسلط خود داشتند به دلیل حجم حملات رزمندگان صنعاء فرار را بر قرار ترجیح دادند و مواضع خود را ترک کردند.

 

حال با توجه به اهمیت این مسئله و پیشروی‌های انصارالله در الحدیده، نشان ‌میدهد شکاف عمیقی در میان نیروهای تحت رهبری ائتلاف بوجود آمده است. بطوریکه بر مبنای یکی از مفروضات قابل توجه در این باره، محکوم کردن یکدیگر از سوی طرفین (در ائتلاف) می‌باشد. در واقع در قالب اتهامات طرح شده در این باره ریاض و نیروهای مزدور یمنی تحت حمایت سعودی، ابوظبی را متهم می‌کنند که بدون هماهنگی نیروهایش را از الحدیده بیرون کشیده است و همین به عاملی جهت تسریع پیشروی های صنعاء در الحدیده و تقویت روحیه آنها شده است. حال این موضوع، تأثیر معکوسی برای متجاوزان در پی داشته است. عدم هماهنگی‌ها و تضعیف روحیه متجاوزان را عاملی جهت حضور موفق رزمندگان انصارلله، ارتش و کمیته‌های مردمی عنوان می‌کنند.

 

با این حال مسئله مذکور را تنها نمی‌توان به طرح این مفروض منتهی کرد. بطوریکه مفروضات مطرح شده در این ریخت شناسی که از حیث تحلیلی نیز قابل اتکا می‌باشند از این قرار هستند. یکی از مفروضات مبتنی بر عقب نشینی ائتلاف از جنوب و شرق شهر راهبردی الحدیده واقع در غرب یمن، واگذاری امتیازهای میدانی به صنعاء جهت تشویق و ترغیب صنعاء برای انجام مذاکره درباره آینده مأرب و عقب نشینی از مواضع تهاجمی و روبه پیشرفت از تصرف مأرب می‌باشد. با این حال آنچه بدیهی می‌باشد این است که با توجه به در دسترس بودن تصرف کامل مأرب، بعید است که صنعاء از این گزینه تشویقی استقبال کند. مضافاً اینکه موقعیت های راهبردی این دو استان به دلیل تفاوت‌هایی که در وزن ژئوپلیتیکی و استراتژیکی که دارند به هیچ وجه نمی‌تواند وجهی برای معامله باشد. این موضوع زمانی اهمیت پیدا می‌کند که  ارزش مأرب را برای آینده سیاسی – میدانی صنعاء مد نظر قرار دهیم.

 

مفروض دوم در این‌باره این است که اتفاق بازگشایی جبهه الحدیده بر مبنای ابتکارات میدانی انصارلله صورت گرفته است؛ در واقع در ذیل این مفروض، ائتلاف با توجه به درک شرایط مذکور و علم به عدم توانایی هایشان جهت مقابله با نیروهای تحت فرمان انصارالله، تاکتیک عقب نشینی از این استان و روند واگذاری مواضع شان را به صنعاء در پیش گرفته اند. در ذیل این تاکتیک هدف میدانی مذکور با ابزار سیاسی دنبال می شود. در واقع خروج عجولانه از الحدیده در این مفروض، برمبنای عمل به توافق استکلهم در سال 2018 عنوان می شود. این در حالی است که در طول این سال ها ائتلاف متجاوز به رهبری سعودی، نه تنها به توافق مذکور پایبند نبوده بلکه همواره آن را به طرق مختلف نقض کرده است. با این حال در راستای تحلیل گزاره مذکور باید گفت بر خلاف آنچه زمینه مفروضی است عدم حضور ناظر بین المللی توافق استکهلم در منطقه می باشد. به بیان دیگر دلیل رد این مسئله این است که نه تنها ناظر بین المللی این توافق از اتفاق مذکور اطلاعی نداشته و نسبت به آن واکنشی نشان نداده بلکه بر اساس توافق باید نیروهای مشترک و بین المللی در این مناطق مورد مناقشه مستقر می شدند که شواهد نشان می دهد این اتفاق روی نداده است. بطوریکه برخلاف آنچه اساس مفروض ادعایی می باشد و می توان آن را در نظر گرفت و بدان استناد کرد با عقب نشینی از الحدیده، نیروهای تحت هدایت صنعاء در آنجا مستقر شده اند نه نیروهای مشترک و بین المللی و این بدان معناست که شرایط بازی به گونه ای دیگر این بار به سمت موفقیت صنعاء و تفوق میدانی آنها در الحدیده تغییر پیدا کرده است.

 

مفروض دیگر در این باره که به مانند دو مفروض دیگر متأثر از شرایط میدانی مأرب می باشد این است که این عقب نشینی براساس تاکتیک های میدانی و راهبردهای مبتنی بر میدان درگیری در مأرب اتفاق افتاده است. بطوریکه این عقب نشینی می تواند با هدف تقویت مواضع دفاعی – استحکامی ائتلاف در برابر صنعاء به سمت الخوخه جهت ممانعت در برابر برنامه های انصارلله برای نزدیک شدن به باب المندب اتفاق افتاده باشد که در صورت سقوط آتی مأرب، انصارالله را متوجه آن مناطق خواهد کرد. با این حال این مفروض تا حدودی انتزاعی است چونکه تقویت خطوط دفاعی جهت حصول به هدف مورد نظر می توانست از مناطق جنوبی و شرقی الحدیده عملیاتی شود و به مرحله اجر برسد. از سوی دیگر گروهی بر این باورند که اتفاق عقب نشینی با هدف راهبردی تبدیل تعز به دژ مستحکم تازه ای علیه انصارالله و اقدامات آتی او صورت گرفته است. در واقع تعز در راهبرد جدید ائتلاف به مرکزیت میدانی - سیاسی  و نظامی آنها تبدیل خواهد شد. به بیان دیگر تعز به مرکز فرماندهی میدانی ائتلاف جهت مقابله با صنعاء در ابعاد مختلف بدل خواهد گردید.

 

اما آنچه در قالب اتهامات وارد شده به ابوظبی از سوی ریاض و متحدان وابسته به آن مطرح می گردد خروج بدون اطلاع قبلی نیروهای تحت امر ابوظبی از مناطق مذکور در الحدیده می باشد. این مسئله را باید در راستای شکاف موجود میان ریاض و ابوظبی جست. بطوریکه بنا بر ادعاهای مربوطه، امارات نیروهای «طارق صالح» (از افراد وابسته به متحدان امارات) و «اولویه العمالقه» (تیپ‌های غول‌پیکران)‌ از سواحل غربی یمن خارج کرده و آن‌ها را به سمت عدن (جنوب) یمن برده است. این بدان معنا است که ابوظبی در شرایط موجود حفظ مناطق جنوبی را از اولویت های اصلی خود در وضعیت کنونی درگیری در یمن می‌داند و سعی دارد با تقویت نیروهایش در این مناطق هم برتری نظامی خود را در نبرد شورای انتقالی(تحت حمایت ابوظبی) با دولت مستعفی هادی(تحت حمایت ریاض) حفظ کند و هم اینکه آینده سیاسی – میدانی جنوب با توجه به موفقیت های پی‌درپی انصارالله در یمن با تقویت استحکاماتی – تشکیلاتی حفظ نماید.

 

جمع بندی نکات بیان شده در این یادداشت بر مبنای مفروضات ذکر شده این است که عقب نشینی از الحدیده توسط متجاوزان و مزدوران وابسته به آنها اولاً بر مبنای رویکرد غافلگیری صنعاء در بازگشایی جبهه جدید در الحدیده همزمان با مأرب است و در درجات بعد، برحسب چشم اندازی از تاکتیک های میدانی و راهبردی در جریان نبرد در یمن جهت تقابل با انصارالله با کارکردهای سیاسی – دیپلماتیک و نظامی می باشد. مضافاً اینکه در این راستا نباید تعارضات درون ائتلافی میان ریاض و ابوظبی را فراموش کرد و باید آن را به عنوان یک شاخص کلیدی در نظر داشت و از آن غافل نشد.

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده